تاریخ انتشار: ۰۶:۵۶ - ۱۶ خرداد ۱۴۰۴
تعداد نظرات: ۶ نظر
رویداد۲۴ گزارش می‌دهد؛

روایت خواندنی تام فِنتون خبرنگار آمریکایی از تشییعی که نمی‌شد از دستش داد | «خمینی بی‌همتا بود»

روزنامه‌نگاری تنها روایت رویداد‌ها نیست؛ احساسات انسانىِ پشت خبر را نیز به تصویر می‌کشد. تام فِنتون، خبرنگار کارکشته شبکه معروف «سی. بی. اس»، در گزارش مراسم تشییع آیت‌الله خمینی تلاش کرد این احساسات نهفته در پس‌ خبر را ثبت کند و اهمیت تاریخی آن روز را دریابد.

 روایت معروف تام فِنتون خبرنگار آمریکایی از مراسم تشییع آیت‌الله خمینی

رویداد۲۴ | متن زیر روایت فنتون از روز تشییع پیکر آیت الله خمینی در بهشت زهرای تهران است: خورشید در صبحگاه پانزدهم خرداد ۱۳۶۸ بی‌رحمانه می‌تابید و دما در محوطه شیشه‌ایِ مصلای شمال تهران به ۳۸ درجه نزدیک شده بود. پیکر بی‌جانِ آیت‌الله در محفظه‌ای ده فوتی قرار داشت؛ ویترینی یخچالی که بر سکویی از کانتینر‌های پوشیده از پارچه سیاه تعبیه شده بود.

پیکر آیت‌الله در مصلای شمالی قرار گرفت تا مردم بتوانند وداع کنند. در میدان خاکیِ پیرامون ما، گروهی زنان چادری اشک می‌ریختند و مردان بر سینه و سر می‌کوبیدند. پاسداران انقلاب با شلنگ‌های آتش‌نشانی می‌کوشیدند جمعیت را خنک کنند، اما حرارت هوا و احساسات توامان بالا می‌رفت.

قرار بود تشییع رسمی فردا، شانزدهم خرداد، برگزار شود؛ اما سامان‌دادنِ سیلِ آدمیان به مهارِ گردباد می‌مانست. می‌دانستم با رویدادی رو‌به‌رویم که هیچ‌گاه از خاطرم نخواهد رفت: آیت‌الله خمینی همان‌گونه که زیسته بود، به خاک سپرده شد؛ در کانون یک طوفان دینی.

آخرین بیماری آیت‌الله کوتاه بود. دو هفته پیش از مرگ، برای خون‌ریزی داخلی جراحی شد؛ سوم ژوئن سکته قلبی کرد و اندکی پیش از نیمه‌شب درگذشت. خبرگزاری دولتی ایران، در بامداد ۴ ژوئن رحلتش را اعلام کرد.

روایت خبرنگار سی بی اس  از تشییعی که نمی‌شد از دستش داد

[آیت‌الله] خمینی اثری ماندگار بر قرن بیستم گذاشت. برای واشنگتن بازگرداننده کشوری در حال توسعه به قرون وسطی بود؛ اما برای شیعیان فقیر ایران، امام و رهبر معنوی. در بسیاری از پایتخت‌های غربی، واکنش رسمی به مرگ او آهی از سر آسودگی بود. دولت‌های غربی نماینده‌ای نفرستادند، ولی وزارت ارشاد ایران رسانه‌های خارجی را دعوت کرد و من هم بلافاصله راهی تهران شدم؛ تشییعی نبود که بتوان از دست داد.

صبح تشییع، موج بی‌پایان مردم به میدان نماز سرازیر شد. قرار بود پیکر را با کامیون یخچال‌داری به بهشت زهرا ببرند، اما جاده‌ها مملو از عزاداران پیاده بود. همین‌که نماز تمام شد، پرچم و کفن از تابوت دریده شد و تابوت به‌سختی روی کامیون جا گرفت. ازدحام، خودرو را متوقف کرد؛ ناچار هلیکوپتری فراخواندند.

در همان حال، ما خبرنگاران قرار بود با هلیکوپتر به محل دفن برویم. شینوکِ کهنه‌ای که سوار شدیم چند فوت بیشتر اوج نگرفت و با ضربه به زمین بازگشت. بعد با دو هلیکوپتر ۲۱۲ هیویی پرواز کردیم. آنچه از آسمان دیدم حیرت‌انگیز بود: رود‌های سیاهی از انسان از شهر به سوی بهشت زهرا جاری بود؛ میلیون‌ها تن.

نزدیک آرامگاه، مقامات شتابان زمینی به اندازه دو زمین فوتبال را با کانتینر‌های حمل‌ونقل _ بعضا مزین به آرم شرکت‌های آمریکایی _ حصار کرده و گوری در مرکز کنده بودند. با فرود هلیکوپتر حامل تابوت، سدِ انسانی شکست؛ مردم به سوی تابوت هجوم بردند، آن را روی سقف آمبولانس گذاشتند، به آن آویختند، دست‌ها صورت آیت‌الله را لمس کرد، کفن دریده شد. تیر هوایی فایده نکرد و در حالی که پیکر نیمه‌آویخته بود، هلیکوپتر بازگشت تا پیکر را نجات دهد...


بیشتر بخوانید: صدای آرام حوزه در سال‌های تند باد| مروری بر زندگی آیت الله محمدکاظم شریعتمداری


فریاد مرگ بر آمریکایی و جوان حزب اللهی که شماره پسر عمویش در نیویورک را به خبرنگار آمریکایی داد

ما را از خط لوله بتنی آبرسانیِ نیمه‌ساخت گذر دادند؛ پرتو‌های نور از درز‌ها می‌تابید و هیاهوی بیرون، چون غُرّش دریایی در دوردست طنین داشت. بیرون که زدیم، شعار‌های «الله‌اکبر» و «مرگ بر آمریکا» گوش‌هامان را پر کرد. یکی از جوانان ریشو، در همان غوغا، تکه‌کاغذی با شماره تلفن پسرعمویش در نیویورک به دستم داد و خواهش کرد اگر شد زنگ بزنیم؛ یادآوری این حقیقت که ایرانیان اغلب در مناسبات فردی با آمریکایی‌ها مهربان‌اند.

بالای یکی از کانتینر‌ها جای گرفتیم. زیر پایم مردانی بودند که آن‌قدر بر سر خود کوفته بودند تا جان داده بودند. در آن همهمه هیچ نمی‌شنیدم، اما جمله‌ای کلیشه‌ای گفتم که اینک در آرشیو مانده است: «با رفتن آیت‌الله، ایران بی‌رهبر مانده و آینده جمهوری اسلامی نامعلوم است.» حقیقت آن بود که هر کلامی در آن صحنه آخرالزمانی اضافی می‌نمود.

کانتینر حامل تابوت امام برای تبرک تکه تکه شد

چندی بعد تلویزیون ایران مراسم را به فردا موکول کرد. پنج ساعت پس از تخلیه جمعیت، هلیکوپتری حامل علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، که سامان امور را به دست گرفته بود، فرود آمد. سپس هلیکوپتری دیگر با تابوت آلومینیومیِ بسته رسید. حلقه پاسداران محل را محصور کرد، ولی باز هم نزاع برای حمل تابوت در گرفت. تابوت پاره شد، پیکر را به خاک سپردند و کانتینر تابوت در دم برای تبرک تکه‌تکه شد.

بامداد بعد محفظه‌ای سیاه روی قبر بود و مردم لمسش می‌کردند و می‌گریستند. بعد‌ها مسجدی عظیم بر فراز مزار ساخته شد. برخلاف بسیاری از پیش‌بینی‌ها، ایران پس از [آیت الله] خمینی به شکل حیرت‌آوری آرام ماند. سیاست کشور به کشمکشی عادی‌تر میان جناح‌هایی بدل شد که رسانه‌های غربی آنان را «عمل‌گرا» یا «تندرو» می‌نامند. 

هنوز نماز جمعه آیین «مرگ بر آمریکا» را تکرار می‌کند، اما مردم بیش از هر چیز از صف بنزین می‌نالند. شورِ انقلابیِ آن تشییع به‌آرامی فروکش کرده است. 

خمینی بی‌همتا بود

زمستان ۱۹۷۹ در نوفل‌لوشاتو، در کلبه‌ای محقر، با آیت‌الله گفت‌و‌گو کردم. هرگز نگاهى چنین نافذ ندیده بودم؛ آرام سخن می‌گفت، اما در صدایش آتشى شعله می‌کشید. می‌گفت پس از بازگشت به ایران در قم عزلت می‌گزیند و مشکلی با رابطه محترمانه با آمریکا نمی‌بیند اگر واشنگتن ایران را «برابر» بداند. نمی‌دانم عمدی فریب می‌داد یا نه، نمی‌دانم که درحال فریب خوردن بودم یا نه، اما از آن مصاحبه با این احساس بیرون آمدم که او مردی است با یک حس واحد: نفرت. نفرت از شاه، و در امتدادش، نفرت از آمریکا و غرب.‌

نمی‌دانم جمهوری اسلامی چند سال دیگر می‌پاید، اما مطمئنم که در طول حیات من، ایران دیگر رهبرى با آن کاریزمای سهمگین نخواهد دید؛ و بعید است جهان شاهد مراسم خاکسپاری دیگری با آن ابعاد و شور باشد. خمینی بی‌همتا بود.

خبر های مرتبط
خبر های مرتبط
برچسب ها: امام خمینی
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
ناشناس
|
Indonesia
|
۰۸:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
3
5
ملتی متوهم ، غرق در خرافات که خودشان هم نمی دانستند چه می خواهند و به دنبال چه هستند؟ آیت الله بی بی سی هم با ادامه دروغپردازیها، آتش بیار معرکه ای در اصل کاذب. همان قشر پا برهنه مستضعف بدنبال تابوت امروز پشیمان و نادم. نه آبی مجانی شد و نه برقی و نه منظور از شما را به مقام انسانیت می رسانیم را درک کردند، چرا که امروزه روز پس از گذشت بیش از 45 سال فقیرتر و مفلس تر توی سر زنان حسرت روزهای قبل از سال 57 را می خورند.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
1
3
اصولا" هنگامیکه گوز در کوشان گیر کرده، مهربانند
اما وقتی خللاص شوند،همین میشودکه شده!اوباش بر گرده ی مردم سوار وملت بر گرده ی بدبختی!آن دلار می‌برد این بارآن.....!
رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
1
3
و اینک کاسبان تحریم چنان بلایی سر این ملت و سرزمین آوردند که مغول و روس و غرب دست شان از پشت بسته شد ....
ناشناس
|
Canada
|
۱۸:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
3
4
بله در حرف ها و قول هائى که داده بود و آنها را زير پا گذاشت خيلى بى همتا بود
قلی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۶
1
4
نسل ۵۷ خوب با کمک علما ما رو بردن دم در بهشت مغازه ای بنام تحریم که فقط خودشون سودش رو بردن ومردم سوزش رو هر ارگانی لوله ای به چاه نفت زدهر ومیفروشد جالبه دنبال سوخت قاچاقش میگردنند در صورتی دزد و اختلاسگر و بانک زن صندوق زن و پتروشیمی خور باغ وزمین خوار همه وهمه خودشان هستند نه اب ونه برق مفتی دیدیم نه در باغ بهشت اونم به لطف جهالت و نادانی وبیسوادی و بت پرستی که عالمان امروزی برایمان فراهم کردند خدایا هستی میبینی این اه و نفرین ها رو ایا عدالتی هست
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۰۹ - ۱۴۰۴/۰۳/۱۷
0
0
جناب دکتر اتش اختیار ،،،دشمن نیازی به فتنه های درون ندارد ،،، آنا شما جماعت برای بلند سدن حال امروز به نام انسان ،،،،،، فقط یک نقطه ی روشن در گذشته ،،به دشمن یاد آوری کنید که عقل سالم دشمن قبول کند ،به خاطر همان یک نقطه می‌توان اعتماد کرد ،،،،
نظرات شما